لحظه هایی عجیب از علیرضا قربانی و ارغوان؛ شاخه همخون جدا مانده من، در کاخ سعدآباد چه می گذرد؟
به گزارش مقاله های علمی، فارس نوشت: روزگاری را سپری می کنیم که شاید مخاطب هنر بیش از هر زمان و عصر دیگری عمومیت پیدا نموده باشد؛ مخاطبانی که گه گاه انتخابشان معطوف به هنری حقیقی است. شنیده هایم از فروش جای پارک چند صد هزار تومانی در اطراف سعدآباد و البته تجربه ای که از کنسرت ـ نمایش سیصد داشتم باعث شد تا برای رسیدن به مقصد دست به دامن تاکسی های اینترنتی شوم.
با رسیدن به نزدیکی محل برگزاری کنسرت، شلوغی بسیار و ازدحام خودرو ها شاخص ترین مورد قابل مشاهده بود. همچنان معتقدم کاخ سعدآباد به لحاظ موقعیت جغرافیایی بدترین مکان برای هر برنامه ای است. شاید اگر قرار است این مکان به یکی از سالن های دائمی برای برگزاری چنین برنامه هایی تبدیل گردد، بهتر باشد برگزارنمایندگان به فکر دیگر زیرساخت های لازم برای آن باشند؛ چرا که به نظر سعدآباد به جهت دیگر ویژگی هایش مورد علاقه و توجه برگزارنمایندگان کنسرت های موسیقی قرار گرفته است.
بر خلاف برنامه قبلی ای که تجربه برگزاری در این فضا را داشت، شیوه هدایت برای ورود بهتر از قبل شده بود، وارد فضای اجرا شدم، صحنه ای نه چندان پرطمطراق، اما پر از شور موسیقی مقابل دید مخاطبان قرار گرفته بود.
فضاسازی این کنسرت در بدو ورود شما را با تعداد بسیاری صندلی در چند ردیف و مقابل سن اصلی روبرو می سازد. علاوه بر این موضوع ویدئومپینگ روی دیوار های سفید کاخ ملت نیز دیگر موردی است که توجه شما را به خود جلب خواهد نمود.
میان اخبار و نوشته های فضای مجازی انتقاد از هزینه هر بلیت با توجه به صندلی های پلاستیکی کنسرت هم از مواردی بود که دستاویز انتقاد و البته طنز شده بود. بعد از حضور در فضای کاخ سعدآباد و مشاهده فضا نقدها مطرح شده به نظرم درست جلوه کرد. شاید صندلی های موجود برای زمان طولانی کنسرت راحت و آسوده نباشد، هرچند بعید است هنگام آوازخوانی علیرضا قربانی کسی به فکر جای نشستنش باشد.
هنرمندان و نوازندگان یکی پس از دیگری وارد صحنه اجرا می شوند و چینش ساز های مختلف روی صحنه و میکروفونی که جایگاه اصلی خواننده است، همه و همه صحنه آرایی را آماده برای آغاز اجرا می نمایند.
علیرضا قربانی وارد صحنه می گردد و برای اولین اجرای قطعه عروج با شعری از ابوسعید ابوالخیر را می خواند: مجنون و پریشان توام دستم گیر، دستم گیر...
قطعات یکی پس از دیگری به وسیله گروه موسیقی اجرا و ابیات پشت سر هم خوانده می شد. شاید تک نوازی ها و دلبری های طنزآمیز نوازنده گیتار بیس و حال خوش نوازنده کمانچه از شاخصه های قابل توجه اجرا باشد. دو نمایشگر اطراف هر از چند گاهی چهره یکی از نوازنده ها را نشان می داد؛ تصاویری که مرا بی اختیار یاد انیمیشن روح و لحظات جدا شدن روح از جسم هنگام نواختن ساز می انداخت.
علیرضا قربانی، خواننده موسیقی ایرانی در میان اجرای قطعات خود با اشاره به تیم ارکستر و گروه اجرایی این تورکنسرت ها که پس از اجرا در چند شهر به تهران رسیده است، گفت: به خود می بالیم و افتخار می کنیم که در این فضای کم نظیر و شب های رویایی میزبان شما هستیم.
او با اشاره به اینکه تمام سختی ها را به شوق ملاقات با مردم پشت سر گذاشته است، اعلام کرد: اگر امروز ما حس و حال بسیار خاصی داریم، قطعاً برگرفته از فضا و انرژی و حسی است که از شما می گیریم.
این خواننده موسیقی ایرانی اضافه نمود: در ادامه تورکنسرت و از شهر های مختلف به تهران رسیدیم و باعث افتخار است که در خدمت مردم ایران هستیم.
قربانی درباره تنظیم این رپرتوآر به مدیریت هنری حسام ناصری شرح داد: کوشش ما بر این بوده که قطعاتی را اجرا کنیم که هیچ وقت به صورت اجرای صحنه ای به ثمر ننشسته بود، ولی سه قطعه هم از رپرتوآر قبلی صرفاً برای احترام به خواست مخاطبان اجرا می گردد، زیرا این سه قطعه را خیلی طلب کردند و ما هم این خواسته را به دیده منت گذاشتیم.
او درباره قطعه می دانی تو که بر اساس ساز و آواز طراحی شده و حال و هوای آن گفت: مرسوم شده است که در بسیاری از قطعات، عزیزان حاضر با دوربین هایشان فیلم می گیرند، ولی من یک پیشنهاد دارم که این قطعه، چون بر اساس ساز و آواز است و اشعار بسیار بسیار بی نظیر ابوسعید ابوالخیر و به روایتی بعضی از اشعار منتسب به حضرت مولانا را دارد، با جان و دل گوش کنید و روح و دلتان را پرواز دهید.
قربانی در خاتمه گفت: فکر می کنم اگر این قطعه و شعر عارفانه و عاشقانه آن که مناجات با حضرت حق است با تمرکز گوش دهید و دل بدان بسپارید، باعث گردد روح تان سبک گردد.
می دانی تو قطعه ای بود که قربانی و گروهش آن را به صورت بداهه اجرا کردند.
قطعه ارغوان با صدای هوشنگ ابتهاج آغاز شد: ارغوان، شاخه همخون جدا مانده من/ آسمان تو چه رنگ است امروز؟ / آفتابی است هوا؟ / یا گرفته است هنوز؟ ویدئومپینگ روی کاخ ملت می چرخید و ساعتی را نشان می داد، زمان در تصویر سپری می شد، همه چیز فضایی خیال انگیز را رقم می زد و قربانی می خواند: اندر این گوشه خاموش فراموش شده/ یاد رنگینی در خاطر من/ گریه می انگیزد، گریه می انگیزد/ ارغوانم آن جاست/ ارغوانم تنهاست
منبع: فرارو